گئرمي نيوز فرق‌لي بير وئبلاگ يئني نسليميز اوچون *** گرمي نيوز وبلاگي متفاوت براي نسل جديد
گرمی مغان، شهری كه دوستش دارم

گرمی مغان، شهری كه دوستش دارم

یازار : گئرمي‌لي

+0 به یه ن
گرمی نیوز:

گرمی، شهری كه دوستش دارم، با تمام ویژگی‌هایش.
با مردمانی ساده و بی‌ریایش و با دزدهای بیت‌المال و سیاستمدارش.
با نمایی زیبای كوهستانی‌اش كه تماشایش نعمتی است و با خیابان‌ها و معابر تنگ و كثیف و خاكی‌اش كه حالم را به هم می‌زند.
با مسئولینی كه از جنس خودمانند و مسئولینی كه در ارائه كوچكترین خدمات به خودمان ناتوانند.
با بزرگانی كه كارهای بزرگی را انجام می‌دهند و با كوچكانی كه با هیاهو در روزهای انتخابات بزرگ می‌شوند و بعد در هیاهوی جامعه خود را گم می‌كنند.
گرمی را دوست دارم به خاطر خاكش، به خاطر عادتی كه نامش را "وطن" گذاشته‌اند و آرامشی كه در آن می‌یابم. حس امنیتی بی‌نهایت و زیبا.
و دلم می‌گیرد به موقعی كه اثری از دوستانم در آن نمی‌بینیم. چراكه آنها برای درآمد چندرغاز در شهرهای دیگر به كارگری و كار مشغولند. و شهر پر است از خاطراتی كه جای خالیشان احساس می‌شود. و شهری پرخاطره كه توان تجدید آن را ندارد بسیار دلگیر است.
من گرمی را دوست دارم، به خاطر روستاهای زیبایی كه آن دربرگرفته‌اند. جای گرفته در دره رودخانه‌ها. با درختانی اندك و جنگلهای بسیار پراكنده.
و دلم می‌گیرد وقتی كه فقر عریان را در روستاهایش می‌بینیم و از هرچه خوشی است متنفر می‌شوم.
من گرمی را دوست دارم، به خاطر تاریخ گذشته‌اش و قلعه‌ها و تپه‌های تاریخی‌اش
و متاسفم از اینكه تمام آنها در غربتی عظیم به سربر می‌برند. تپه‌های كنده‌شده، قلعه‌های رها شده و اشیای شكسته شده كه ارزشی برای جویندگان و قاچاقچیان طلا ندارد.
و متاسفم كه در شهری با این عظمت تاریخی یك موزه تاریخی كوچك نیز وجود ندارد.
من گرمی را دوست دارم، به خاطر فرهنگ غنی مردمانش. به خاطر اجرای اپرای "او اولماسین بو اولسون" در سال 1335 در مدرسه خواجه نصیرالدین. با كمترین امكانات و در حالیكه عده‌ای زیادی برای اجرای آن تلاش شبانه‌روزی می‌كردند و به خاطر شاعران عاشق‌پیشه‌اش و محفلك و دوستانی كه عاشق علم‌اند
و متاسفم كه شاعران و بزرگان باید به سرعت از شهر خارج شوند تا مورد گزند نباشند. چرا كه اینجا باید اندیشه‌هایت را بو بكشند. و دیگر اینجا كسی با با موسیقی و اپرا كاری ندارد.
من گرمی را دوست دارم، با مردمان زحمت كشی كه برای گذران زندگی دست به هر كاری می‌زنند. تا تكه نانی بر سر سفره‌هایشان بگذارند.
و متاسفم از اینكه آنها گاو را به محوطه شهر می‌آورند و سر همدیگر كلاه می‌گذارند تا بتوانند نان‌های بیشتری را سر سفره داشته باشند.
من گرمی را دوست دارم
و از وضعیت آن متاسفم.....



سون یازیلار

گئرمي نيوز فرق‌لي بير وئبلاگ يئني نسليميز اوچون *** گرمي نيوز وبلاگي متفاوت براي نسل جديد

گرمي نيوز، فرق‌لي باخيش